![]() |
ساعت از نيمه شب گذشته ومن به اين مي انديشم اگر كاري كه عشق بامن كرد باتو ميكرد چند روز دوام مي
آوردي؟؟؟؟؟
ديروزكه فرياد ميزدي وميگفتي دوست دارم ميگفتم چــــــــــي؟بلندتر بگو
امروز كه به ارامي گفتي دوست ندارم گفتم چـــــــــي؟چرادادميـــــــزني
روزگــارغريبي است:
دهقان فداكارپير شده،چوپان دروغگوعزيزشده،شنگول ومنگول گرگ شدن،كوكب خانم حوصله مهمون نداره،كبري
تصميم گرفته دماغش روعمل كنه،زاغ وروبه دستشون تو يه كاسه است،حسنك گوسفنداشو ول كرده تويه شركت
آبدارچي شده،آرش كمانگير معتاد شده،شيرين،خسرووفرهادروپيچونده با دوست پسرش رفته اسكي،رستم اسبشو
فروخته موتور خريده وبااسفنديار ميرن كيف قاپي.واقعا چه بر سر ما آمده؟؟؟؟؟
ماهیگیر دلش سوخت...
این بار ماهـــــــــی بود که از تنهایی قلاب را رها نمیکرد....
آنه...
تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت وقتی روشنی چشمهایت در پشت پرده های مه آلودپنهان بود
بامن بگواز لحظه لحظه های مبهم کودکیت از تنهایی معصومانه دستهایت
آیا میدانی که درهجوم دردهاوغم هایت ودرگیرودار ملال آوردوران زندگیت حقیقت زلالی دریاچه نقره ای نهفته بود؟؟
آنه....
اکنون آمده ام تادستهایت را به پنجه طلایی خورشید دوستی بسپاری ودر آبی بیکران مهربانی هابه پروازدرآیی واینک
آنه! شکفتن وسبز شدن در انتظار توست درانتظار تو......
ای کاش می شددر گوشه ای از این ثانیه های خاکستری نوشت:
خدایا خیـلـــــــی خستم فردا بیدارم نکن!
آهای روزگار!!
برایم مشخص کن ای بار کدام سازت را کوک کرده ای تا برایم بزنی می خواهم رقصم را با سازت هماهنگ کنم....!!!
این روزها اگــــــرکســـــــی گفت «عاشـقـتـم»
ازش بپرس تاساعت چنـــــــــد....؟!!!!
از همان ابتدا دروغ گفتند!
مگر نگفتند «من» و« تو »،«مـا» میشویم؟!
پس چرا حالا« من» اینقدر تنهاست؟!
از کـــــــــــی« تــو »اینقدرسنگدل شد؟!
اصلا این «او» را که بازی داد؟!
که امدو«تــــــــو» را باخود بردوشدید «مـــــــــــــــا»!
میبینی قصه عشقمان فاتحه دستور زبان را خوانده است.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 215
بازدید کل : 128568
تعداد مطالب : 220
تعداد نظرات : 397
تعداد آنلاین : 1
Alternative content